مراسم خواستگاری عمو علی و مریضی طاها گلی
✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ سلام پسر گلم امروز مریض بودی تب شدی داشتی دیشب با عمه فاطمه و عمه ارزو و عمو حمید الی و عرفان و من و بابایی و داداشی رفتیم براسان اونجا یه حوض بود ابش واقعا یخ بود داداشی و تو حسابی بازی کردین داداشی عین موش اب کشیده شده بود تو ام هی بگی نگی خیس شده بودی شبش که خواب شدیم دقیق ساعت ۳ شب داداش کسری یا اوق زدت بیدار شد حالش واقعا بد ششد همش میخواست بالا بیاره منم ترسیده بودم فقط دعا میکردم خوب بشه که خداروشکر یه قطره ضد تهوع تو یخچال داشتم بهش دادم به زور خوابید ولی بی قرار بود ☹️☹️☹️☹️خلاصه شب به سختی صبح شد و دیدم تو کله صبح بیدار شدی ساعت ۶ صبح تا ۹ بیدار بودی بعد خوابیدی از ظهر دیدم تب داری دیگه عصر تبت خ...
نویسنده :
هستی
1:46