طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

طاها قند عسل

دردل خاله

سلام طاها جونم بلبل خاله فدای اون چشاش بشه خاله اندازه جونم دوستدارم اومدی خونم شیطنت بازی میکنی ببرمت جنگل بریم اب بازی در در خوش بگذرونیم خاله رواینقد گاز میگیری قربونت برم فدات بشم
8 فروردين 1393

دردل با فرزندم

چند روز مامانی دلم از بابایی گرفته  خیلی اشفتم و ناراحت این روزها بابایی انگار من نمیبینه همش سرش تو لاک خودشه پسرم عزیزم دلم ایشالله تو بزرگ بشی و غمخوارم بشی کنارم بشینی و دلدارم بدی تو این شهر غریب افتادم نه مونسی نه غمخواری پسرم ادمای این شهر و عزیزو عمتو عموهات همشون اونج.ری که من فکر میکردم نبودن من دختری شیطون پر جنب و جوشی بودم انقد شاد بودم زمانایی که تو خونه عزیز شمال بودم همش شاد و شیطون بودم اما حالا دلم پره غم چشام غمگین هنوز اول جونیم ٢٤ سال سن این روحیات منو داغون میکنه مامانم پسرم وقتی بزرگ شی خیلی حرفها دارم برات بگم اینجام برات مینویسم عزیزم پسر من قند عسل من شیطون مامان  
2 اسفند 1392

شب تولد بابابببببببببببببببببببببببببببب هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا

امشب شب تولد بابایییییییییییی هوراااااااااااااااااااااا دارم براش مخلوط کیک مخملی شکلاتی زعفرونی درست میکنمممممممممممممممممممممممم هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بعد از ظهرم میرم لوازم تزیین کیک بخرم اما مامانی شدیدی سرما خوردم ولییییییییییییییییی به عشق تو باباییییییییی با شور و شوق درست میکنم عزیزانمممممممممممممم  طاها جی مامان دیشب راحت خوابیدی گلم الهی شکر تا رویدادهای بعد خداحافظ پسرم ...
4 بهمن 1392

اوردن از دکتر

الهی گل پسرم تازه الان اوردیمت خونه از مطب دکتر چه قدر گرییه کردی امپول خوردی و چند تا شربت خشک کن و اسپری برا تنفست داد که شبا بخاطر اینکه گلوت کیپ شده بتونی راحت نفس بکشی خیلی عذاب کشیدم دنیا رو سرم خراب شد وقتی گریه هاتو دیدم اون صورتت معصومت پر از ترس بود از امپوا ایشالله زودی خوب بشی عزیزکم
3 بهمن 1392

پسر گلم مریض شده

عزیزم چند روزی هست که دچار سرما خوردگی شدید شدی و گلوتو بینیت کیپ شده نمیتونی به خوبی نفس بکشی وقتی هم که خواب میشی خیلی به سختی تنفس میکشی الهی مامان دیشب تا دیر وقت بالا سرت بیدار بودم دستگاه بخور روشن کردم کمی بهتر شدی ولی خوب راه تنفست باز نشد امروز وقت دکتر داریم ببرمت ایشلله زود زود خوب بشی عزیزممممممممم پسرم تو این مدت کلمات 1 و 2 و 3 رو با هممیگی تا من میگم 1 بقیشو میگی ویه شیرین کاری دیگت وقتی میگم مامانی سرم درد میکنه میایی دستتو میزاری رو پیشونیم میگی اکیییییییییی اکییییییی یعنی اخیی اخیییییییییی و یاد گرفتی میگی جیگر باباشهههههههه بابایی همیشه وقتی بغلت میکنه میگه جیگر باباشه حالا تو هم یاد گرفتی میگی جیگر بابابشههههههههه...
3 بهمن 1392

تولدت مبارک

سلام مامانم خوبی تولدن مبارک س بوس هزارتاااااااااااااااااااااااااااا ایشالله صدساله بشیییییی خوب مامانی من تصمیم گرفته بودم کیک تولدتو خودم درست کنم که کردم کیک زعفرونی شکلاتییییی روز تولدت از همه روزا شر تر شده بودی شیطونی ازت میبارید منم از صبح زود بیدارش ده بودم که کارامو انجام بدم تو اشپزخونه سرم گرم کیک درست کردن بود یه هان هواسم به تو افتاد دیدم وایییییییییییییییییییییییییی رفتی تو هاللللللللللل تمام اسباب بازیات دیدگ ملاقه پنیر  دورو برت ریخته بودی و بازی میکردییییییییییییییییی وایییییییییییییییییییییییییییییییی من کلی ح رص خوردم اما چون روز تولدت بود خوب مامانم چیزی نگفتم دورو برمو جمع کردم هال تمییز کردم کلی وقتمو گرفتتتتتتتت...
2 بهمن 1392

بازیگوشی زمستونه طاها همراه با برف بازی قند عسل

سلام عزیزم روز زمستونیت بخیر باشه ایشالله 2 روز بود اینجا برف میومد و ماهم کلا ذوق مرگ شدیم کلی خوش گزروندیم و بازی کردیم پسرم توهم که تا حالا برف ندیده بودی همش بالا سرتو نگاه میکردی و میگفتی ای چیه ما هم کلی توضیح میدادیم که برف و هستشو باز دوباره میپرسیدی ای چیه باز توضیحات شروع میشد اما تو این چند روز 2 تا بد بیاری هم اوردیم 1 تابلو داریوشی که بابا کشیده بود از بالا کمد افتادددددددددددددددددددددددد رو میز جلو مبلیم و تیکه تیکه شد من میز از دست تو برده بودم تو اتاق خواب که از دست شیطنتای تو در امان باشه اما تابلو بابایی افتاد و کلکشو کند رفتیم دومین اتفاق بد این که اسپیلت مون باد گرمش ملایم شده بود ماهم که نمیفهمیدم فقط میلرزیدیم بل...
18 دی 1392