طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

طاها قند عسل

عشق مامان

سلام مامانی جونم .قربونت برم الان که دارم خاطراتتو مینویسم تو در حال تلاش کردن برای خز افتادن هستی شیطون مامان اونئلباسای قرمز خوش رنگاتو تنت کردم که خیلی بهت میاد امروز بابای تو رو تو بغلش گرفت گذاشت رو شکمش که بازی کنی انچان تو بغل بابای ارم بودی که من حسودیم شه نفس مامان جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون ...
29 ارديبهشت 1391

ماماسی دوست دارم

سلام عمرم کوچومولویه نازم طاهای گلم نازی الان داری میخوابی منم دارم تو دفتر خاطرات پسملم خاطراتتو مینویسم ماماسی جونم امروز صبح زودتر از مامانی بیدار شدی منم با صداهای گیغ و اغه بیدار شدم الهی جیگر مامان داشتی بازی میکردی گذاشتم رو تشکت طبق معمول پاهای کوچولوتو محکم به زمین میزدی چشاتو گرد میکردی وایییییییییییییییییییی چقد شیرین و دوست داشتنی هستی میخوام امروز تو رو رواکت بزارمت نفسسسسسسسسسسسسسسسسسس مامانی بابای پلنگ بابای هستی ...
28 ارديبهشت 1391

وروجکم شیرین کاری کرده

مامان جونم یکی دیگه از شیرین کاریات اینه که از ٣ ماهگی تلاش میکنی بخزی جیگر مامان وقتی میزارمت رو دشکت وای خدا تمام زورتو میزنی تا خودتو به شکم بندازی چه ذوقی میزنی وئهمش میخندی قربونت برم نمیدونی چه قد خوشحالم که وبلاگ درست کردم تا خاطرات شیرین تو پسملی گلمو بنویسم عزیز مامان ...
27 ارديبهشت 1391

نی نی به زندگیم خوش اومدی عزززززززیزم

با نام خدا اغاز میکنم امرو. نی نی سون من وارد 5 ماه شده خدا جونم ممنون از اینکه همچین گل با ارزشیرو به منو همسری دادی طاها ی عزیزم پسمل مامانی خیلی شیرینو دوست داشتنی هستی وقتی میگی اغه گیغه وای چه ذوقی میکنیم مامان جونم خیلی ماهی الهی همیشه سالم و صالح باشی بابای رفته اداره الان ساعت 5 بعداز ظهر قربونت برم بابای بهت میگه پلنگ باباشه خیلیییییییییییییییییییی دوست داره منم همینطور عاشقتم الان تو بغلم خوابی ...
27 ارديبهشت 1391