طاها و حرف زدن با بابایی
سلام بابایی جونم خوبی عزیزم من خیلی دوست دارم اگه هر شب منو بغل نکنی و باسی باسی نکنی گریه میکنم اخه بابایی من فقط شبا میتونم ببینمت بابایی عزیزم 30 دی تولدمه مامانم بهم گفته واسم برنامه ها داری به مامانی نگی هااااااااااا من گفتم بهت که دستتو خوندم خوب من میشم 2 ساله دیگه بزرگ میشم مرد کوچک شما میشم بابا جی من پسری خوبی شدم مامانیرو اذیت نمیکنم فقط یه کاری که میکنم اینه که میرم همه چیز برمیدارم و میریزم مامانی هم طفلی باید پشت سرم هی بدو بدو کنه ازم بگیره اخه من الان رفتم دی وی دیرو از تو میز تی وی برداشتم سیم برقشو گرفته بودم حالا بکش که میکشم یهویی مامانی منو دید منم دیگه تریپ فرار برداشتم حالا بدو بدو مامانی طفلی تا رفت یه چایی بیسکوییت بخوره با ز نقشه کشیدم دور از چشم مامانی رفتم رو اپن پا سماوریهارو برداشتم اخ جوننننننن خرابکاری داشتم میکردم که بازم دیدم مامانی زرنگ بالا سرم وایستاده خوب بعد اومدم رو مبل نشستم برنامه کودک نیگاه کردم بلاخره مامانی هم تونست یه چایی درست درمون بخوره حالا بابا جونی بگو چه نقشه ها داری برا تولدم
میگم بابایی خوب شد تی وی مونو زدین رو دیوار هااااااااااا وگرنه تا حالا حسابشو رسیده بودم خوب تا زمانی هم که پایین رو میز بود خوب نشستم با سیستماش اشنا شدم اما طفلی مامانی هر روز اینجوری بود تا بلاخره شما مامان بابایی عزیزم تصمیم گرفتین تی وی رو نصب کنین رو دیوار حالا من حسرتشو دارم برا اون سیستماش خوب بابایی من سابقم خراب بوده لب تاب شمارو هم ال ایدیشو شکوندم با اسباب بازیم زدم رو ال ایدیش اون شب شما نبودین مامورت رفته بودین مامانی تنها بود البته عمو حمید هم بود من بغل عمو حمید بودم بعدم دیگه شیرین کاری کردم مامانی وقتی دید شوکه شده بود همیحوری ساکت وایستاده بود اخه لب تاب شمارو تازه هم خریده بودیم رو صفحه ش خط خطیهای رنگی پنگی افتاده بود مامانی زنگ زد به شما و جریانو گفت بلاخره 300 تومن خرابکاری کردم تا صفحه ال ایدی لب تابو دوباره درست کردین الانم مامانی لب تابو دور از چشم من و بالا میزاره دستم بهش نمیرسه ولی منم زرنگ تر از این حرفام میرم یه چیزی میارم میزارم زیر پام میرم لب تاب دستکاری میکنم مثلا دیشب ژله روی صفحه کلید برداشتم بعد تو مامانی دیدین و کلا کم اوردین با شیرین و خرابکاریهای من