طاهاطاها، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

طاها قند عسل

تاسوعای حسینی و طاها کوچولو

1392/8/22 15:58
نویسنده : هستی
169 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانی خوبی گلم امروز تاسوعای سیدالشهدا بود صبح زود بیدار شریمو اماده شدیم بیریم عزاداری جلوی خونمون یه عالمه هییت بود تا چشم جشم میدید  هییت بود شلوغ رفتیم پایین عزیز و اینا اماده شدن و زن عمو ها هم اومدن و راهی شدیم بابایی قربونش برم زودتر رفته بود علم برده بودن  تورو بغل کرد و منم سری چند تا عکس گرفتم ازتون تا چند دقیقه ای بودیم شلوغ بود باید راه میوفتادیم جلوتر رفتیم هوا گرم بود بافتتو دراوردمو داشتیم میرفتیم که عزیز گم کردیم حالا بگرد دنبال عزیز بلاخره پیداش نکردیم یه چیز جالب دیدیدم مامانی یه رباط کوچولو بود تو هوا پرواز میکرد ما تا دیدیم کلی ترسیدیم گفتم وایییییییییییییییییی حتما این یه چیزی هست بمبی چیزی ترسیده بوده ولی دیدم نه داره تو هوا پرواز میکنه بعد فهمیدیم امنیتیه بمب یاب بود خیلی ناز بود ولی اولش ترسیده بودیم ت هم بالگردا رو رو هوا میدید هیت هارو که میدید ه جای اینکه سینه بزنی دست میزدی هههههه بلاخره منو زن عمو زهره رفتیم جلوتر هییت بابایی اینا رو دیدیم وایییییییی طفلیها عمو احمد عمو حمیدتبا عمو علی و بابای علمدار بودن چند تا عکس گرفتمو اما باید سری علم حرکت میکرد واییییییییییی ما جلوشون بودیم گفتن بشینن اگه نششسته بودیم علم کج میشد الهی نشستیم علم از رو سرمون رد شددددددددددددددددددددددد هوا گرم و منم تشنه و خسته بلاخره تصمیم گرفتیم برگردیم خونه با زنعمو زهره هستی کوچولو تو مسیر که میومدیم یه لنگ کفش هستی افتاده بود اخیییییییییییییی نازی کفشش نبود زنعمو هم هستی رو گذاشت جا من بره بگرده اما پیداش نکرده بود رسیدیم خونه 10 دقیقه بعدش بابایی جون اومد اما هلاکککککککککککک و خسته شونه هاش زخمی شده بود از شدت سنگینی علم الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ناهارمون عمو احمد از مسجد اورد خوردیم بابایی خوابید تو هم لالا جی شدی و من بیدار پای نت ههههههه البته الان بیداری بابایی رفته مغازش و تو هم داری شیطونت بازی میکنی قربونت برسم امشبم میریم بازار دیشب رفتیم کلی خوش گدشت شیرکاکاو خوردیم شله زرد بیسکوییت هههههههه یه عالمه هییت بود امشبم میریم خوب این بابا جونی با تو طاها قند عسل اینجا قهری پاهات نیگا قربونه ژست گرفتنات بشم منننننننننننننن

خوب اینم عمو احمد زیر علم

اینم بابای کمربند بسته داره علم هدایت میکنه

اینم دوباره بابی با تو قند ی

اینم هستی دختر عموت الهیییییییییییییییییی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)