قند عسل و شیرین کاری امروزش
سلام عزیزم سلام سنگ صبورم سلام تمام عمر مامان سلام گریه ها و ارامش من
خوبی عزیزم امروز مامان میخوادددددددددددد شیطونی امروزت برات بگه
خوب صبح که از خواب پا شدی طبق معمول صبحونه خوردیم البته قبلش با مامان تمییز کاری کمد لباس تمییز کردیم مرتب کردن اتاق خواب و جارو برقی تمییز کاری اشپزخونه عزیززززززززززم تو هم کمک میکردی ولی کمکت چه طوری یا جارو برقی رو خاموش میکردی یا چیز میز برمیداشتی یا میرفتی رو اپنوای مامانی میری رو اپن تمام دکوریرو بهم میریزی ازت عکس بگیرم برات بزارم ببینی چه پقد شیطونی میکنی عزیززززززززززززم مامان عاشق این کوشمول بازیاته ولی گاهی اشکمو درمیاری بس که شیطونی میکنی میری سیستمو خاموش روشن میکنی کلید برقو خاموش میکنی عزیززززززززززززززززم خیلی بازیگوشی عشق مامان بابایی دیشب رفتیم با بابایی بیرون اوووووووووو بگم کجا رفتیم گوشی بابایی رو تحویل گرفتیم ارکیده بستنی خوردیم کمی گشتیم و اومدیم چون قرمه داشتیم اباید زود میومدم تا اماده میکردم امشبم میریم گلخونه چون گلایی که گرفتم برگاش داره زرد میشه گریههههههههههههه وای م یه عادت که این روزا خیلی منو ناراحن میکنه اینه که تا میبرنت خونه عزیز دیگه شیطنت گل میکنه گلاشونو میندازی فضولی میکنی و تا میخوان بیارنت خونه خودمون خون گریه میکنی منم دوس ندارم زیاد بری اونجا دوست ندارم خیلی عادت کنی اونجا گل پسر مامان عزیز اقاجون و عمع و عموها عاشقتن ولی خوب زیادی رفتن اونجا خوب نیس عزیزم الانم رو اپن بودی این پا سماوریامو ریخته بودی بهم از رو اپن رفته بودی بودی اونجا خدایااااااااااااااااااااااااااقربونه اون صحبتای ناز گونت برم قربونه اون لبخندات بشم عزیزم کلا میخوام عکسای از ماهگی تا الانتو برات اینجا بزارم و خاطراتشو تک تک بنویسممممممم بوس قشنگم بوس امید مامان بوس قشنگ مامان الهی همیشه سالم باشی و شاد